Montag, 3. Februar 2014

از تاریکی در تاریکی


سرانجام میعاد آغاز کارزار انتخاباتی در افغانستان هم رسید و به روز دوم ماه فبروری یازده نفر، هریک با دو معاون وارد صحنه شدند.

صحنه ایکه پیش از این نیز با پیشنهادی یکی از همین نامزدان برای شرکت در بازی بزکشی، گشایش یافته بود.

اما اکنون رسمآ نامزدان این انتخابات وارد میدان شدند.

اتنخاباتی که پس از سیزده سال تجربه برادران راضی و ناراضی برگزار می شود و در سالی که نیروهای بین المللی نیز افغانستان را ترک خواهند کرد.
 

اما این انتخابات برای مردم افغانستان چه ارمغانی خواهد داشت؟

بازهم شخصیت هایی نامزد کرسی ریاست جمهوری اند که برای مردم نا آشنا نیستند و به گونه یی در دور سیزده ساله زمامداری حامد کرزی رییس جمهور کنونی افغانستان، در پستی ومقامی حضور داشته اند.

در سرلوحه های همه این افراد وحدت ملی خیلی بزرگ نوشته شده است و گویا یکی از مهمترین اهداف هریک اینان در صورت پیروزی تعمیق وحدت ملی باشد.

سوال اما در اینجاست که چرا وحدت ملی اینقدر بزرگ نوشته شده است؟ مگر مردم افغانستان با همدیگر حس دوری دارند؟ آیا در صورت پیروزی باج پرداز این مقوله کی ها اند؟ برادران ناراضی به هر صورت در دو ماه آینده آشتی نخواهند کرد، پس وحدت ملی چه منظوری را تداعی می کند؟کسانیکه ناراضی نیستند؛ یعنی حلقه مزدوری صیقل شده به گوش ندارند، به هر ترتیب در کشور هستند و با همسایه خود نیز در جنگ نیستند، پس وحدت ملی یعنی چه؟

مورد دیگریکه در این انتخابات تصویر مضحکی را ارائه می دهد، نوع تماس نامزدان با مردم است، مردمیکه برای ایشان آرای خودرا، یعنی تمام دار و ندار خودرا هدیه می کنند. در تصاویر نامزدان ریاست جمهوری افغانستان جلال کرسی شاهان کهن را با تهوع آور ترین شکل ممکن می شود دید، عقده کرسی های طلایی و سقف های چراغان.

واما در این انتخابات مردم چه نقشی دارند؟

در حالیکه تاریخ سالهای اخیر وابستگی هایی را علامت می گذارد که بدون تصامیم بازیگران اصلی ماجرای افغانستان، برگی هم تکان نخورده و نمی خورد، مردم در کجای این داستانهای دنباله دار حضور داشته اند؟ به باور من در نهایت، مردم قربانی می دهند، کشته می دهند و در حملات برادران ناراضی تکه های جگر خودرا از دست می دهند و سرانجام دو ماه بعد یکی از کسانیکه در معامله گری دست بلند تری داشت، بر کرسی طلایی ریاست جمهوری افغانستان تکیه می زند. مردم هنوز دنبال لقمه نانی اند و صفحات تاریخ را موشهای خیابانی می جوند. تا آن هنگام که مردم تاریخ تهی از آدمهای متفکر و اندیشمند خودرا اشک نریزانند، برگهای خونین تاریخ سرزمین خودرا که جفا نامردان لکه دارش کرده است، یکی پی دیگری ورق نزنند؛ این چرخ خونین ناراضی ها، استخوانهای مردم را ذره ذره کرده و ادامه خواهد یافت.

نادیه فضل

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen