Sonntag, 29. September 2013

Die Gedanken sind Frei!


  درود دوست خوبم! شادم که مهمان عزیز  من هستی، برای دیده گان مهربان و صمیمیت دل با صفایت، شعری از زبان آلمانی را برگزیده ام، که قدامتش به قرن شانزدهم میلادی می رسد؛ یعنی به زمانه های روشنگری در اروپا و آغاز رهایی انسانهای اروپایی از قرون وسطی.
 اما این بازنویسی از سال 1865 میلادیست.
برگردان این شعر بلند را هم در پایان می خوانید.
افزون براین، شعر اندیشه ها آزادند را هنرمندان با نامی هم سرائیده اند.
من به صدای لینا والایتیس
Lena Valaitis
برای شما برگزیده ام و برگردان آنرا که خودم کرده ام،نیز دکلمه کرده ام.
امیدوارم دیدگاه هایتانرا در این مورد از من دریغ ندارید
 
با مهر
نادیه فضل.
Fassung vor 1865 [6]
1. Die Gedanken sind frei
wer kann sie erraten?
Sie fliehen vorbei
wie nächtliche Schatten.
Kein Mensch kann sie wissen,
kein Jäger erschießen
mit Pulver und Blei:
Die Gedanken sind frei!

2. Ich denke, was ich will
und was mich beglücket,
doch alles in der Still’
und wie es sich schicket.
Mein Wunsch und Begehren
kann niemand verwehren,
es bleibet dabei:
Die Gedanken sind frei!

3. Und sperrt man mich ein
im finsteren Kerker,
das alles sind rein
vergebliche Werke.
Denn meine Gedanken
zerreißen die Schranken
und Mauern entzwei:
Die Gedanken sind frei!

4. Drum will ich auf immer
den Sorgen entsagen
und will mich auch nimmer
mit Grillen mehr plagen.
Man kann ja im Herzen
stets lachen und scherzen
und denken dabei:
Die Gedanken sind frei!

5. Ich liebe den Wein,
mein Mädchen vor allen,
sie tut mir allein
am besten gefallen.
Ich bin nicht alleine
bei meinem Glas Weine,
mein Mädchen dabei:
Die Gedanken sind frei!



اندیشه ها آزادند.

هیچکسی نمی تواند اندیشه هارا بخواند وپی ببرد.

همچون سایه های  شبانه

که کسی را توان لمس آنان نیست.

هیچکس نمی تواند پی ببرد که چه فکر می کنی!

هیچ شکارچی  نمی تواندبه اندیشه هات با سرب و باروت شلیک  کند

افکار آزادند!

من  به آنچه که خودم می خواهم، می اندیشم.

وکسی مرا مجبور  نمی تواند

مجبور

به فکر کردن به آنچه او بخواهد

به آنچه مرا شادی می بخشد فکر می کنم

آری!

 وساکت وخاموش

 می اندیشم به هرآنچه که افکارم مرا گسیل می دهند

هیچکسی نمی تواند مانع آرزوهام و آنی که ازجان می طلبم گردد.

می دانم می دانم

 که افکار آزادند

 اگر مرا  در سیاهچالهای تاریک زندانی کنند

دست خالی، خواهند ماند و به هدفی نخواهند رسید

زیرا افکار من سدها را ذره ذره می کنند

و دیوار ها درهم می ریزند

اندیشه ها آزادند!

برای همین هم است که

 هرگز خودم را زیر بار غمها نخواهم برد

 

وهرگز ازغوغای چرچرکها خودم را ویران نخواهم کرد

با وجود تمام ناخوشی ها، می توان از دل شاد بود و خندید

وبه آزادی فکر کرد

 به آزادی آنچه که فکر می کنی

زیرا فکرواندیشه ها آزادند

من عاشق می هستم

و ازمیان هرچه هست و بود...

 من عاشق محبوب خودم هستم.

من تنها نیستم

با جامی از می ودرکنار معشوقم...

اندیشه ها آزادند.
http://nadiafasel.persiangig.com/audio/Die%20gedanken%20sind%20Frei.mp3/download