Freitag, 24. Februar 2012

زهرآگین

اهداء میکنم به انسانهاییکه برای افغانستان ـ  سرزمین من صادقانه میاندیشند.


وای ایوای ما مسلمانان
 رنگ بغضیم
حجم سنگین شقاوت، زهر تلخیم
 ما مسلمانان چه بیدردیم چه بیدردیم...
وای ایوای ما مسلمانان
 بیگانه هاییم  از خدای خویش، بیگانه ایم از خویش
ما مسلمانان چه دردانگیزنامردیم
ما مسلمانان به زخم دست و پای کودکی
 زهرهزاران نیشخند را هدیه میداریم
ما به قرآن دست میمانیم، و زیر چادر سوگند
لکه های خون قلب مادری را
 لکه ی صدها خیانت را، جنایت را
بی دریغ پنهان میداریم ـ که در دستان ما داغ اند...
ما مسلمانان کباب گوشت آدم میخوریم
جامهای ما پراز خون ضعیفان
مستِ مست، وشیهه برلبهای ما هربار ازجهنم شعله میبارد 
آسمان ما خدای دیگری دارد...
ما از همه بالاتریم ـ والاتریم و بهترین استیم
ما از تمام دانش دنیا فقط باریش طالب وار خوکردیم
 ـ وای ایوای ما مغرورترین استیم
ما شبیه کرم ها در میان گند و خندق جان میگریم
ما مسلمانان از همه بالاتریم و بهتریم ـ مامسلمانان!
کودکان با دستهای تکه تکه کفشهای چرم ما را
مثل بال نقره ی خورشید، میزنند صیقل
کودکی دیگر میان کوره های خشت میپوسد
وای ایوای ما مسلمانان، تا دم مسجد
پیشروی چشمهای خالق هستی، با ریاکاری
میشماریم دانه تسبیح و دردل
 طرح ویرانی برای خانه ی آن دیگری را
نقش میبنیدم
  ما مسلمانان دردرون داش های خشت سازی
 شادِ رویای کباب دست و ران کودکی
 در اشتهای سفره ی رنگین خود مستیم
ما مسلمانان مادری رادر عزای سوگ فرزندش
 در آنسوهای دریا ها و کوه ها
زخم میکاریم
ما مسلمانان، مهمان نوازانی عجیب روزگارانیم
ما مسلمانان، نان و آب کودک خودرا زدستان غریبِ مرد غربی می ستانیم
ما مسلمانان عجب مغرورـ شاش در دستان ودر دیگ همانی می کنیم
 کوخانه ی مارا نگهبان است
ما مسلمانان، مسلمان تر ازآنیم کان خدای عالمی خواهد
ما مسلمانان، مسلمان تر ازآنیم کان خدای عالمی میخواست
"مامسلمانان زقرآن پوست را برداشتیم و مغز قرآن را به آتش سوختیم"* ایوای
ما مسلمانان عاصی و دیوانه و مسموم نفرت
ریاکار و غلط ،چرکین
مست لذت از وجود کودکی، مفلوک وخونین لکه دستان خودرا
 درصفای برگهای پاک قرآن میکنیم پنهان
بزم شادی میزنیم ـ نازک پسرهای عفیف و بیگناهی را
به کام خویش میخوانیم
ما مسلمانان شهوت عاصی خودرا
درمیان رانهای کودک بی آب و نانی رام می داریم
ما مسلمانان میدریم پیراهن یک دختر نابالغ و تنهای بیکس را
می مکیم ومیجویم پوست تنش را،سینه هایش را،  لبانش را  
ما مسلمانان در سجود و در رکوع حتی درون خانه پاکیزه آن خالق یکتا
 غرق رویای تجاوز
مست بوی خون وگوشت کودکانیم، مست خون نوجوانانیم
ما مسلمانان افغانی،شبیه زخم ناسوری بروی پاک قرآنیم.

نادیه فضل 24 فبروری2012

* مازقرآن مغز را برداشتیم / پوست را پیش خران انداختیم
                                      مولانای بلخی

از بیستم ماه فبروری تا امروز که من درد اینهمه مصیبت راگریه شدم، ده ها جوان و انسان سرزمین من طعمه آتش خشم شدند، خشمی که دلیل آن به گمان، سوزانیدن برگهای قرآن مجید توسط سربازان امریکایی بوده است. این خشم ها وخشونت ها مثل اژدهای هفت سری انسان را، به هیولا تبدیل کرده است که کشتن بیگناهان و سوزانیدن کتابهایی به زبان انگلیسی ادامه ی این مصیبت شوم بود و هنوز هم ادامه دارد. این در حالیست که درامتداد فاجعه جنگ ها وناآرامی های دهه اخیر در افغانستان ده ها بار مساجد وکتابهای دینی ما توسط طالبان وشورشیان دیگر به آتش کشیده اند. فاجعه روز عاشورا یکی از سیاه ترین نمونه های چنین جنایاتیست؛


 اما سوال اینجاست که چرا یکنفر حتی واکنش جدی در آنروز نشان نداد؟ چرا مسلمان بودن ما و عشق ما به کتاب آسمانی حق اینقدر تفاوت میکند. دین مبین اسلام در هیچ کجایی به ما مسلمانها حق کشتن بیگناهان را نداده و نمیدهد. دین اسلام چنانچه از نامش پیداست دین عدالت و مداراست؛ ولی چرا ما مسلمانها اینقدر بیدردانه به دین خود ما جفا کردیم ومیکنیم. وقتی ما خود به دین و کتاب خدا اینقدر دو رنگ برخورد میکنیم، با چه حقی دیگران را محکوم و متهم میتوانیم؟ آیا دین اسلام به ما اخوت را حکم نمیکند؟ اما تا چه حد به راستی از این امر پیروی میکنیم؟ 
من در حالیکه با تمام وجود درد،  توهین به مقدسات دینی مارا محکوم میکنم؛ همچنان خشونت کور در برابر افراد بیگناهی که باورومذهب دیگری دارندرا شدیدن محکوم میکنم.
افزون براین سوزانیدن و پاره کردن کتاب های دیگرکه علم و روشنایی را در بر دارند به هیچ عنوان قابل قبول وتوجیه نیست وباید محکوم شود، مثلن سوزانیدن دایره المعارف ها به زبان انگلیسی که در همین روز ها در ننگرهار اتفاق افتاد. امیدوارم هموطنان من یک آغاز دوباره داشته باشند و با دیدن تصاویر روزهای جاری از افغانستان به حال مردم آن سرزمین دل بسوزانند که اگر این کمک های خارجی قطع شوند، با پدیده ی شوم « آی ـ اس ـ آی» چه میکنند؟ وافغانستانی که امروز در فاصله نزدیک چهل سال از فقیر ترین کشورهای جهان شمرده میشود با کدام امکانی میتواند زنده بماند؟ دین و قرآن پاک را بیایید در دلهای ماصیقل بدهیم و در زیر سایه قرآن مجید همزیستی با تمام بشریت روی زمین را تجربه و آغاز کنیم. یاهو.   

نگاره‌یی از سوختن چندین نسخۀ قرآن‌کریم در جریان حملۀ شورشیان طالب به مسجدی در ارزگان؛ بیست‌وهشتم آبان/عقرب 1389
حالا پرسش این‌جاست، آن‌زمان شورشیانی که این‌روزها کشور را به‌آتش کشیده‌اند، مسلمان نبودند یا قرآن مقدس نبود؟
سوالی از مصدق پارسا.
منبع این تصویر خشونت

2 Kommentare:

  1. با درود به‌بانو فضل گران‌مایه! شعر تان بی‌نهایت زیبا و سرشار از واقعیت‌های تلخ روزگار مان بود. سرشار از درد‌هایی که سال‌هاست مثل موریانه ما را می‌خورند، یاد آور زشتی‌های آن‌هایی‌که نامردانه پشت‌نام دین و خدا و قرآن، دست به‌وحشت و ترور و آدم‌کشی می‌زنند. با هر بند این‌شعر صد بار باید گریست، صد بار باید مُرد!
    خامۀ تان همیشه‌ روان باد!

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. این درد همه ی مارا ذره ذره کرده است. تشکر از محبت تان وبه آرزوی یک روز آفتابی و پاک از نفرت.
      نادیه

      Löschen